کتاب تاریخ ولی سونگو اثر آگوس سونیُوتو (Agus Sunyoto)، انواع داستان ها و حقایق تاریخی مهم و جالب را ارائه می دهد و محتویات و صفحات این کتاب یافته های تاریخی را به صورت روشن و قانع کننده کشف می کند.

agus-sunyoto آگوس سونیوتو نویسنده این کتاب در پیش گفتار گفته است:

گسترش اسلام، از روایت پیامبر اسلام (ص) "بلغوا عنی و لو آیة" (از من به دیگران برسانید؛ حتی یک آیه را) روحیه گرفته و انگیزه قوی برای بازرگانان عرب در صدر اسلام برای نشر اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا ایجاد کرد. به نظر ویتلی (Wheatley) در کتاب "The Golden Khersonese" (جزیره تولید کننده طلا، یعنی جزیره سوماترا)، مسیرهای رابطه تجاری عرب با مجمع الجزایر نوسانتارا سال ها قبل از اسلام بنا شد. با این حال، براساس شواهد تاریخی تا قرن ها بعد، اسلام در نوسانتارا توسط ساکنان خارجی از چین، عرب و فارس (ایران) به طور گسترده ای رواج یافت.

در اواخر دهه ۱۳، زمانی که مارکوپولو از طریق خلیج فارس از چین بازگشت، نوشت: هنگامی که کشتی در سرزمین پرلاک (Perlak) متوقف شد، ساکنان آنجا را در سه گروه مشاهده کردم که عبارت بودند از مسلمانان چینی، مسلمانان فارسی- عربی و بومیان که ارواح را هنوز می پرستیدند. در کتب تاریخی آمده است که کاتب چِنگ هو (Cheng Ho) در هفتمین سفر خود به نوسانتارا هم نوشت: دین اسلام توسط بومیان پیروی نمی شد. ماخوان (Ma Huan) که در هفتمین بازدید چنگ هو در سال ۱۴۳۳ شرکت کرد، نوشت که ساکنانی که در امتداد ساحل شمالی جاوه زندگی می کردند، عبارت بودند از سه گروه: مسلمانان چینی، مسلمانان فارسی - عربی و بومیان که کافر و بت پرست بودند، به پرستش ارواح می پرداختند و بسیار کثیف زندگی می کردند. این بدان معناست که اسلام از آغاز حضور در نوسانتارا در صدر اسلام سال ۶۷۴ تا ۱۴۳۳ م (حدود هشتصد سال) به طور گسترده مردم بومی از آن پیروی نمی کردند..

اولیای نه گانه (ولی سونگو)، گروهی از مبلغان و چهره های مروج اسلام در یک ربع آخر از قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن شانزدهم، از مهم ترین عناصر در تاریخ گسترش اسلام در جاوه و نوسانتارا به شمار می آیند، چرا که حضور بازرگانان مسلمان از سال ۶۷۴ م با گسترش عظیم اسلام در میان بومیان لزوما همراه نبود، تا اینکه مروجان اسلام در جاوه به عنوان ولی سونگو ظهور پیدا کردند و آرامگاه شان تا امروز زیارتگاه و مورد احترام جامعه مسلمان اندونزی قرار گرفته است.

در تاریخ نگاری جاوه آمده است که در آغاز دهه ۱۴۴۰ دو برادر از چمپا (Champa) به نام علی مُرتلو (Murtolo یا مرتضی) و علی رحمت الله به همراه عموزاده خود به نام ابوهریره وارد جاوه شدند. از طریق داراواتی، عمه خود که سری پرابو کِرتاویجایا پادشاه ماجاپاهیت (۱۴۴۷– ۱۴۵۱م) او را به همسری در آورد، علی رحمت الله به عنوان امام در سورابایا و برادرش به عنوان شاه زاده در منطقه ماجاپاهیت منصوب گردیدند. پسران، دامادها، بستگان و شاگردان آن دو برادر به تبلیغ و گسترش اسلام به صورت سیستماتیک از طریق شبکه ای به نام ولی سونگو پرداختند که حدس زده شد تشکیل این شبکه به حدود اواسط دهه ۱۴۷۰ بر می گردد. تاریخ نگاری جاوه، چیربون (Cirebon)، بانتن (Banten) چهره های ولی سونگو را با داستان های مقدس به تصویر می کشند و براساس واقعیت تاریخی، شخصیت هایی دارای توانایی مافوق انسانی با کرامات شگفت انگیز که به سرعت مورد توجه عموم مردم برای پیروی از دین مبین اسلام قرار گرفتند. تومه پیرس (Tome Pires) داروساز و فرستاده ویژه شاه پرتغال در چین که در سال ۱۵۱۵ م به جاوه سفر کرد، در کتاب "سوما اورینتال" (Suma Oriental) که در مالاکا نوشته شد، به این موضوع اشاره کرده است که،  منطقه در امتداد ساحل شمال جاوه، توسط دوک های (حاکمان) مسلمان رهبری می شد و همان حقایق توسط آنتونیو پیگافتا (Antonio Pigafetta)، نویسنده ایتالیایی در کتاب "سفرنامه ماژلان" که در سال ۵۲۲ م از جاوه بازدید کرد، مشاهده شد. واقعیت تاریخی در خصوص وجود ولی سونگو می بایست برای کسانی که فرض کردند که اسلام تازه در سال ۱۸۰۳ م با آغاز گسترش تبلیغ اسلام توسط سه تن از حجاج سوماترای غربی حامل آموزه های وهابی (حاج مسکین، حاج سومانیک و حاج پیابانگ)، وارد نوسانتارا شد، مدنظر قرار گیرد. چرا که انکار وجود ولی سونگو در قلمرو تاریخ، نه تنها حقیقت واقعی در خصوص تبلیغ اسلام نوسانتارا که هنوز هم توسط اکثریت جامعه مسلمان در نوسانتارا مورد پیروی قرار دارد را، رد می کند، بلکه به انکار تغییرات اجتماعی فرهنگی دینی رخ داده در پایان دوره ماجاپاهیت در قرن پانزدهم که تمدن و فرهنگ جدید به نام تمدن و فرهنگ اسلامی نوسانتارا را ایجاد نمود، منتهی می گردد.

بحث در خصوص اسلام اندونزی بدون شرکت دادن ولی سونگو یک اقدام غیرتاریخی و یا ساده لوحانه است که جمعی از روشنفکران به خاطر اختلاف نظر و اعتقاد، انجام می دهند. این واقعیت غیرتاریخی ساده لوحانه را می توانیم در دایره المعارف اسلام منتشر شده "Ikhtiar Baru Van Hoeve" بخوانیم که حتی یک جمله نام ولی سونگو، از چهره های مبلغ اسلام و گنجینه های ثروت فرهنگی اسلامی آن دوره و پس از آن، مانند آثار ادبی، هنر موسیقی، هنر تجسمی، هنر نمایشی، هنر صدا، طراحی، معماری، فلسفه، عرفان، قانون، حکومت داری، اخلاق، نجوم، سیستم های تقویم و علوم پزشکی رایج و پیشرفت ذکر نشده است. یک ضرب المثل معروف هست که می گوید:  تاریخ ساخته شده نخبگان زمانی برنده می باشد که در آن داستان پیروزی توسط برندگان نوشته شده است. به این معنا که هر کس در جنگ و مبارزه اجتماعی، فرهنگی، دینی پیروز و سربلند از میدان بیرون بیاید، به عنوان برنده، تاریخ را بازسازی خواهد کرد. بر اساس این ضرب المثل، زمانی که نام های چهره های تاریخی ولی سونگو همراه با آثار آنها از دایره المعارف اسلام توسط گروه اقلیت با گرایش وهابیت که هنوز نمی توان آنها را به عنوان برنده یاد کرد، حذف می شود، قطعا یک واکنش مقاومتی از کسانی که هنوز شکست را احساس نکرده است، چه برسد به پیروی از گروه اقلیت، ایجاد می گردد.

نویسنده در چنین وضعیت بر این باور است که انتشار دایره المعارف اسلام توسط ناشر "Ikhtiar Baru Van Hoeve" و سایر ناشران کتب بی ارزش، بخشی از استراتژی های گروه اقلیت برای به دست گرفتن پیروزی است. زیرا که از طریق این کتب، وجود ولی سونگو از تاریخ گسترش اسلام در نوسانتارا نه تنها پاک نمی شود، بلکه همچنین از طریق توهین به مقدسات و زیر سؤال بردن تعالیم ارثی ولی سونگو، خشم و نفرت و بیزاری به اسلام ارثی ولی سونگو که مورد پیروی اکثریت مسلمانان اندونزی است، ایجاد می شود. حذف ولی سونگو از فهرست مروجان اسلام در نوسانتارا به غیر از تلاش سیستماتیک اقلیت که عقاید و ایدئولوژی وهابی را دارند، برای "ریشه کن کردن" مکتب جریان اصلی اسلام نوسانتارا – مکتب اهل سنت و جماعت که از لحاظ اجتماعی، فرهنگی، دینی مورد پیروی طبقات مختلف جامعه است، نمی تواند تفسیر شود.

پروفسور دکتر کیایی حاجی سعید عقیل سراج (رئیس سازمان اسلامی نهضت العلماء) نیز اینگونه نظر خود را در باره این کتاب بیان داشته است:

کتاب تاریخ ولی سونگو اثر آگوس سونیُوتو (Agus Sunyoto)، انواع داستان ها و حقایق تاریخی مهم و جالب را ارائه می دهد و محتویات و صفحات این کتاب یافته های تاریخی را به صورت روشن و قانع کننده کشف می کند. تجربه های زیادی در هنگام خواندن این کتاب کسب کرده ام. حداقل، تاکنون داستان ولی سونگو را از طریق دهان به دهان بر اساس منابع تأیید نشده شنیده ام، لذا سطح اعتبار آن نیز پایین بود و همین داستان در سطح یک افسانه را به طور گسترده ای در هر سخنرانی و حتی در نوشتن کتاب، به ویژه مربوط به گسترش اسلام در نوسانتارا، مورد استفاده مان قرار می گرفت. ولی با خواندن کتاب به نام "اطلس ولی سونگو: نخستین کتابی که ولی سونگو را به عنوان حقیقت تاریخی کشف کرده است"، شواهد تاریخی معتبری را در مورد تاریخ ولی سونگو دریافته ایم، که از سطح اعتبار بالاتری برخوردار است. بنابراین، حضور ولی سونگو را دیگر نمی توان در حاشیه ای از تاریخ همانگونه که تاکنون رخ داده است، قرار داد. در خواندن تاریخ از ولی سونگو، همیشه میان اسطوره و واقعیت قرار داشته ایم و هنگامی که آن را ابلاغ می کردیم، مطمئن نبودیم. اما  با به دست آوردن مبنای قوی تاریخی در این کتاب، اطمینان بیشتری را برای ابلاغ آن و مطالعه استراتژی تبلیغ آنها خواهیم داشت. و این برای نسل جوان ما که بسیار نقاد هستند، بسیار مهم است. زیرا، با شواهد تاریخی موجود، آنها به آسانی، مبارزه ولی سونگو را به عنوان پیشگامان ترویج و گسترش اسلام در نوسانتارا درک می کنند. یافته های جالب توجه در مطالعه از این تاریخ، وجود باور کاپیتایان (Kapitayan) در جامعه جاوه باستان است. این باور به صورت اشتباه توسط مورخ هلندی به آنیمیسم – دینامیسم نامیده شده است. این باور که، ادیان بزرگ می آمدند و می رفتند، از بین نرفته است و ظاهرا"  همین اعتقاد به توحید در کاپیتایان بود که جامعه جاوه و نوسانتارا به راحتی آموزه های توحیدی را از ولی سونگو پذیرفتند. ما و ولی سونگو می توانیم تعالیم کاپیتایان را قبول کنیم. زیرا، اهل سنت و جماعت دین را به صورت متناسب طبقه بندی می کنند، یعنی "الدین"، "المله" و "النحله". باور کاپیتایان در "النحله" طبقه بندی شده است، یعنی آثار آن موجود می باشد، ولی دیگر نمی دانیم که حاملان آن چه کسی بودند و آیین های مذهبی آن چگونه بود. با این حال، درس های زیاد موجود در آن را باید بگیریم و لازم است آن را حفظ نماییم تا دینداری ما ریشه قوی و مبنای تاریخی داشته باشد.

البته، یک مورخ اسلام نوسانتارا، باید قابلیت های ویژه ای داشته باشد و غیر از مهارت در خواندن کتب عربی، به زبان باستانی جاوه نیز باید تسلط داشته باشد. تا بتواند منابع تاریخی را از اسکریپت و زبان اصلی آن بازیابی نماید، نه از انواع نظرات ساخته شده توسط شرق شناسان که قطعا بسیاری از انحرافات در معنی و هدف واقعی از متن و تاریخ موجود رخ داده است. مورخ آگوس سونیوتو از این توانایی خواندن و تفسیر خلاق برخوردار است، و قدرت ارائه ولی سونگو به عنوان چهره های شایسته تاریخی که رفتار شخصی و روح مبارزه و همچنین استراتژی های تبلیغ اسلام آنان الگو می باشد را دارد. با قرار دادن ولی سونگو در این بستر تاریخی، به معنای قرار دادن  آنها به عنوان "انسان ها" (نه خدایان در افسانه ها) است، بلکه آنها انسان هایی با رفتار عینی بودند که انسان های مدرن در این زمان می توانند الگو بگیرند و توسعه بدهند.

روش های تبلیغی اولیاء

واقعیت این است که اولیاء روش های تبلیغی یا استراتژی فرهنگی به صورت سیستماتیک تر، به خصوص نحوه مقابله با فرهنگ جاوه و نوسانتارا که به طور کلی بسیار قدیمی، قدرتمند، و مستحکم بود، تدوین نمودند. ظاهرا، اولیاء از یک روش بسیار عاقلانه و حکیمانه برخوردار بودند. آنها اسلام را دفعه واحده و از راه فوری معرفی نکردند، لذا، استراتژی های بلند مدت تدوین و فرموله نمودند. مهم نبود که اسلام را به کودکان معرفی کنند. زیرا، آنها آینده ملت هستند. در این مورد، البته پشتکار و صبر می طلبد.

در استراتژی تبلیغ دین مورد استفاده اولیای نه گانه و سپس مورد اجرا در جهان پسانترن (مدرسه دینی شبانه روزی)، روحانیون یا شخصیات دینی را در اشکال مختلف یاد می دادند. در جهان پسانترن، فقه الاحکام جهت دانستن و اعمال ارزش های اسلامی به صورت دقیق و کامل به اجرا در آمد تا به مسلمانان معتقد و ملتزم تبدیل گردند. اما زمانی که وارد حوزه عمومی و محیط جامعه، فقه التبلیغ تطبیق می شود، آموزه های دینی به صورت نرم مطابق با شرایط مردم و سطح تحصیلات آنها اعمال می گردد. و بالاترین آن فقه الحکمه می باشد که در آن اسلام مورد پذیرش همه مردم قرار گرفت، نه تنها در میان عوام الناس، بلکه اشراف، از جمله روحانیون هندو و بودایی و اعتقادات دیگر پذیرفته شد.

اولیا برای اکتشاف علم و در عین حال تبلیغ و ترویج اسلام، همیشه در حال سفر بودند. آنها مانند یک دریاچه، از معنویت عمیق و ذهن و قلب زلال برخوردار بودند. بنابراین، آنها همیشه مرجع کسانی بودند که نیاز به آرامش معنوی داشتند. علاوه بر این، آنها نیز مانند رودخانه هایی بودند که آب را از دریاچه به کل جامعه جاری ساختند تا آنهایی که به دور از چشمه و دریاچه بودند، معنویت شان از جریان آب لذت ببرند. توانایی اولیا برای جلب اعتماد مردم از طریق سفرهای تبلیغی خسته ناپذیر به همراه تقدیر بسیار بالا از باورهای قدیمی، مانند ​​هندو، بودایی، تانترایانا، کاپیتایان و غیره و بلوغ آنها در مدیریت فرهنگ، تبلیغ آنها را مورد پذیرش تقریبا کل جمعیت نوسانتارا قرار داد. علاوه بر این، همانطور که در این کتاب ذکر می شود، هر ولی وظیفه و نقش خود را ایفا می کرد، به طوری که هیچ زمینه استراتژیک خارج از توجه آنها، اعم از مسایل معنوی، برنامه ریزی اجتماعی، استراتژی فرهنگی، مدیریت قدرت سیاسی، تلاش های توسعه اقتصادی، توسعه هنر، و غیره وجود نداشت. استراتژی اولیا در گسترش دادن اسلام در سرزمین نوسانتارا با چند قدم استراتژیک آغاز شد. قدم نخست، تدریجی بود. هیچ آموزه ای وجود نداشت که اجرای آن ناگهانی باشد، همه از طریق فرایند انطباق طی می شد، و گاهی اوقات حتی به صورت ظاهری مخالف اسلام مشاهده گردید، ولی این فقط یک استراتژی بود. برای مثال، آنها به نوشیدن شراب، خوردن گوشت خوک، و یا باور داشتن به ارواح نیاکان و خدایان آزاد بودند و به تدریج، رفتارهای آنها را به راه راست هدایت می کردند.

گام دوم عبارت بود از عدم الحرج (عدم وارد کردن صدمه). اولیای مروج اسلام سنت مردم و حتی باورهای آنها را مورد آزار و اذیت قرار ندادند، بلکه همه آن را با یک راه و روش اسلامی تقویت می کردند.

اولیا به خوبی از این امر آگاه بودند که این نوسانتارایی چند قومی، چند فرهنگی و چند زبانی برای آنها از فیوضات بی نهایت الهی است. و این به جز طبیعت زیبا، آب و هوای گرمسیری، غیر افراطی، یعنی نه خیلی داغ و نه خیلی سرد، می باشد. تنوع زیستی بسیار غنی از منابع معدنی را نیز نباید فراموش کرد. این درک آنها بود، بنابراین، شکر خدا را با عدم تخریب فرهنگ های موجود به نام اسلام و غیره، به جا آوردند. و این با آیه ۴۰ از سوره نمل سازگاری دارد که خدا می فرماید: "هَذا مِن فَضلِ رَبّی لِیَبلُوَنِی ءَأشکُرُ أم أکفُر"؛ این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را به جا می آورم یا کفران می کنم؟

البته، این هدیه عظیم با حفظ و توسعه آن قابل سپاسگزاری است، نه انکار با حذف و نابودی آن به نام حفظ اصالت دین یا به نام مدرنیته. اسلام به منظور حفظ، غنی سازی و تقویت میراث فرهنگی نوسانتارا حضور پیدا کرد تا بتواند در کنار سایر تمدن های جهان بایستد.

توسعه آموزه های اولیا

علمای نوسانتارا به عنوان ادامه دهندگان راه حکیمانه ولی سونگو به دنبال حفظ آموزه ها و استراتژی سلف خود بوده و هستند. پسانترن میراث ولی سونگو و نهاد آموزشی دین است. پسانترن انواع علوم، از جمله دینی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی و غیره را آموزش می دهد. علمای اسلامی، شاعران معروف، شهرداران، معلمان، پادشاهان و جنگاوران در نهاد پسانترن رشد می یابند. پسانترن تنها نهاد تعلیم و تربیت اسلامی در آن زمان بود. لذا، این را می توان درک کرد که چرا نفوذ اولیا و علما در میان سلاطین یا پادشاهان بسیار زیاد بود. از درون نهاد پسانترن، کتاب های بزرگ اولیا، علما و شاعران به تحریر در آمد. پسانترن یا مدرسه شبانه روزی از همان ابتدا سعی در ادامه و توسعه این میراث اولیا را داشت. بنابراین، آنچه را که اولیا شروع کردند، همچنان حفظ و توسعه یافته است، به ویژه در دوره مدرن و در عصر جهانی، که مرزهای هویت قومی، فرهنگی، زبانی، دینی و ارضی نابود می شود. مدرنیست های اسلامی ماموریت ویژه ای برای حفظ خلوص و ناب بودن اسلام از خود نشان می دهند و آموزه ها و آرامگاه های اولیا را هدف اصلی خود قرار داده و ضمن زیر سوال بردن به آن بی حرمتی هم می کنند. سازمان نهضت العلماء به عنوان ادامه دهنده تعالیم ولی سونگو، برای حفظ این سنت با این خطر بزرگ، چه از لحاظ اعتقادی و چه از نگاه ایدئولوژیک، پیش قدم شده است و از لحاظ اعتقادی، فرهنگ محلی، اعم از سیستم اعتقادی، هنر و فرهنگ، و سنت آن، گزینه راه میانه توسط نهضت العلماء برگزیده شده است. نهضت العلماء با این موضعگیری، به عابد ارواح اجداد، سازنده بدعت و معتقد به وجود خدایی جز الله، متهم شده است. بله، طرفداران و پیروان نهضت العلماء و جوامع پسانترن با ساخت مقبره های ولی سونگو و نگهداری آن جهت یادآوری از شایستگی های آنها، به حفظ از اصالت آموزه های آنها و احترام به آنها پرداخته اند. بنابراین، نهضت العلماء از نگاه گروه های مدرنیست اسلامی که پریتن هستند، دچار بیماری "تخیل"، "بدعت" و "خرافات" شده است. متاسفانه، این اتهامات توسط دانشمندان علوم اجتماعی با گرایش تفکر پوزیتیویستی که اسلام نوسانتارا را اسلام متأثر از فرهنگ محلی، نیمه آنیمیست و سنتی می دانستند، تشدید می شد. از آنجا که موضع نهضت العلماء از مبنای اعتقادی خود، برخوردار بود، لذا آن سنت با همه خطرات توهین و شکایات، همچنان به اجرا در آمد. در این اواخر ثابت شد که گزینه نهضت العلماء درست بود، به ویژه هنگامی که حرکت پست مدرنیسم که فرهنگ های محلی را احترام می گذاشتند، ظهور پیدا کرد. دانشمندان همچنین آنچه که به دانش محلی ناشی از حکمت محلی (فرهنگ های محلی) نامیده شد را معرفی نمودند. از آن زمان به بعد، هیچ حمله ای به نهضت العلماء در حفظ این سنت های محلی، وارد نشده است. دانشمندان علوم اجتماعی نیز در مورد چند فرهنگی به عنوان اساس فرهنگ و زندگی خوب صحبت می کردند و حتی پیشنهاد می کردند که در مدارس تدریس گردد. مسیر رشد فرهنگ به گرایش مورد توسعه نهضت العلماء به ارث رسیده از نسل ولی سونگو، پیش می رفت. اولیاء آموزه های اهل سنت و جماعت را به ارمغان آوردند که با شرایط ملت متنوع اندونزی تناسب پیدا کرد. علاوه بر این، از آغاز، اهل سنت و جماعت مذهبی بود که به تعلیم صلح و آرامش پرداخته، درک درستی را برای آشتی دادن جهان علمی با جهان سیاست و معنویت به منظور ساخت تمدن اسلامی، توسعه داده است. علاوه بر این، نهضت العلماء همچنین دارای موضع "متوسط" (میانه روی)، متوازن (متعادل)، متسامح (مدارا) است. هر سه از اصول راه وسط است که قرآن آن را به عنوان امة وسطا (جوامع معتدل) ذکر کرده و قرآن چنین امتی را به عنوان خیر امت (بهترین جوامع) معرفی نموده است. بر این اساس، موضع نهضت العلماء گزینش شده است. این گزینه بر اساس دوست داشتن و دوست نداشتن نیست، ولی بر استدلال و برهان کلامی استوار است، یعنی بر اساس دعوت اسلام و نیز دلایل ایدئولوژیک، و حتی بر اساس ملاحظات معرفت شناختی بنا شده است. این یک استراتژی فرهنگی اسلامی برای تقویت موقعیت ملیت است. پنچاسیلا (Pancasila یا اصل پنج گاه) با تمام مشتقات آن در سیاست، اقتصاد و فرهنگ، راه میانه است. پذیرش نهضت العلماء از پنچاسیلا عبارت است از گزینه راه میانه در امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. در نهایت، این کتاب یک منبع و مرجع مهمی است که لازم خوانده شود، نه تنها توسط دانشگاهیان، بلکه داعیان، مبلغان، فرهنگیان و فعالان اجتماعی، تا استراتژی فرهنگی و اقدامات توسعه جامعه که توسط ولی سونگو انجام می شد، بتواند مجدد مورد مطالعه قرار گیرد.                                                                        ادامه دارد...

کد خبر 691

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =